
* نشر ایجاد با افتخار حامی انجمن جامعهشناسی ایران و یکی از همراهان اصلی برگزاری این همایش علمی ـ اجتماعی است. در این مسیر، در کنار اساتید برجسته و پژوهشگران علاقهمند، گامی کوچک اما پرمعنا برداشتیم. این همکاری، نهتنها بازتابی از تعهد ما به ترویج علوم اجتماعی، بلکه تأکیدی بر باور راسخمان است: صنعت چاپ و نشر، فراتر از کتاب، ابزاری اثرگذار در جامعهسازی، پرورش تفکر انتقادی و رشد فرهنگی جامعه است.
_____________________________________________
روزبه آقاجاری
اگر کوششهای پژوهشی پراکنده در آغاز سده سیزدهم شمسی را در نظر نگیریم، جامعهشناسی ایران عمر هفتادسالهای دارد که طی آن بسیاری از متفکران این حوزه تلاش کردهاند فضایی برای بیان و توضیح مسائل جامعه خلق کنند و به چارهجویی برای معضلات آن یاری رسانند. در این مسیر، گاه بازاندیشی درباره مفاهیم و ابزارهای نظری و روشی جامعهشناسی خود به امری ناگزیر بدل شده تا به کمک آن کلیشهها و فرضیات متداول وارسی شوند و منظرها و موضوعات نکاویده مورد توجه قرار گیرند. درست است که این بازاندیشی بخشی روزمره و عادی از کردوکار جامعهشناسانه است اما گردهماییهای بزرگ که گستره قابل توجهی ازمطالب پژوهشی و تئوریک را یکجا در معرض دید و گفتوگو قرار میدهند در بازخوانی دستاوردها و چالشهای این حوزه اهمیت خاصی دارند. همایش «کنکاشهای مفهومی و نظری درباره جامعه ایران» که اولین دوره آن در اردیبهشت ۱۳۸۷ و ششمین دوره آن امسال برگزار شد، ازابتکارات انجمن جامعهشناسی ایران است که فضا ـ زمان مناسبی برای این بازاندیشی میگشاید.
همایش کنکاشها در سال جاری قرار بود از ۲۶ تا ۲۹ خرداد برگزار شود که به دلیل وقوع آنچه جنگ دوازده روزه ایران و اسراییل خوانده میشود، با تعویق در تاریخ ۱۴ تا ۱۷ مهر ۱۴۰۴ با دبیری عباس وریج کاظمی برگزار شد. البته به گفته دبیر همایش این تأخیر صرفاً در شهر تهران بهوجود آمد و دفاتر استانی انجمن همایش خود را در ۱۱ شهر درزمان موعود برگزار کردند. این همایش درمجموع میزبان بیش از ۲۰۰ سخنران بود.
در افتتاحیه همایش تهران نخست نامه رندال کالینز، جامعهشناس امریکایی و استاد بازنشسته دانشگاه پنسیلوانیا، خوانده شد، سپس پرویز پیران، جامعهشناس پیشکسوت ایرانی، تحلیل خود را از وضعیت جامعه ایران با عنوان «جامعه لحظهای» ارائه کرد و در آخر نیز پیام جفری الکساندر، جامعهشناس امریکایی، با عنوان «جامعهشناسی در نگاه من به چه معنا است» خوانده شد. همچنین عباس کاظمی، دبیر علمی همایش، و مهدی سلیمانیه، دبیر محور ویژه همایش، «آیندهها و امکانهای جامعه ایران: فراسوی افول و بازسازی»، توضیحاتی درباره ویژگیهای خاص این همایش ارائه دادند.

نوشتن گزارش درباره همایشی که چندین گستره متفاوت، از بازاندیشی نسبت به مفاهیم جامعهشناختی و هویت ایرانی و طبقه تا وارسیِ پدیدههای خاصی چون تجربۀ زیستۀ فرزندان جانبازان قطع نخاعی را دربرمیگیرد، بسیار دشوار است. چنین گزارشی صرفاً میتواند برخی نقطههای عطف و تنش در گفتوگوها و سخنرانیها و پنلهای این همایش را توصیف کند. نقاط عطف همایش را میتوان در سه دسته بزرگ جا داد:
- بازنگری در نهاد علوم اجتماعی
- بازاندیشی در مفاهیم و تئوریهای جامعهشناختی درباره ایران
- بازکاوی مسائل اجتماعی ایران
بازنگری در نهاد علوم اجتماعی
شاید بشود گفت اندیشیدن به علوم اجتماعی به عنوان یک نهاد و فرایند اجتماعی مهمترین وجه همایش کنکاشها را تشکیل میداد. چه اندیشیدن به تاریخ معاصر آن برای نمونه در رابطه با رویدادی مهم مثل انقلاب فرهنگی، چه تفکر به مسائل مبتلابه آن مثل بومیسازی یا اسلامیسازی، چه بازخوانی شکلگیری گسترههای پژوهشی تازه در آن مثل پژوهش درباره زندگی روزمره یا رئالیسم انتقادی. در این مسیر، بیتردید بازنگری درباره دانشگاه به مثابه مکان تولید و آموزش علم اجتماعی اهمیتی ویژه پیدا میکرد. جستارهای گوناگونی در این همایش به مسئله دانشگاه پرداختند، به ساختارهای آن در دوران معاصر، به رابطه دولت با آن و به مسائل آموزش جامعهشناسی.
رابطه بحرانی و مسألهبرانگیز حکمرانی با نهادهای علوم اجتماعی در ایران و نگاه حاکمیت به مداخله جامعهشناختی در جامعه یکی از محورهای مهم در این زمینه بود. بسیاری از سخنرانان از طرد جامعهشناسی سیاستگذار توسط دولت بحث کردند که بازتابی از رابطه چالشبرانگیز دولت و علوم اجتماعی در ایران است. مقالات زیادی نقش سیاستهای دولت را در ایجاد، تداوم، یا حل مسائل اجتماعی واکاوی کردند.
بازاندیشی در مفاهیم و تئوریهای جامعهشناختی درباره ایران
بازاندیشی در مفاهیم و نظریههای جامعهشناختی علوم اجتماعی درباره ایران هم درزمره موضوعات مهم همایش بود. پنلهای خاصی از همایش به بحث بازاندیشی در مفاهیم و تئوریها اختصاص یافته بود و علاوه بر آنها، این بحث در بسیاری ازجستارها و مقالات ارائهشده مورد توجه بود.
ابداع مفاهیم برای توصیف و پیکربندی تحلیلی جامعه ایران در دو دهه اخیر دغدغه بسیاری از متفکران علوم اجتماعی در ایران بوده است، ازجمله مفاهیم و تئوریهایی مثل جامعه کوتاهمدت (همایون کاتوزیان)، جامعه کژمدرن (حمیدرضا جلاییپور)، جامعه رکود و انحطاط (سیدجواد طباطبایی)، جامعه شبکهایِ روابط چهرهبهچهره (باقر ساروخانی)، و جامعه جنبشی (سعید مدنی).

پیشتر صاحبنظرانی چون ابراهیم توفیق و آرش حیدری برخی از این مفاهیم را از منظرالگوهای اورینتالیستی و برخی دیگر را از منظر استثناءسازی جامعه ایران در روند تئوریپردازی برای ایران نقد کرده بودند. دراین کنفرانس گرایش بیشتری به تحلیل جامعه درقاب پارادایمهای تئوریک رایج نظیر رئالیسم انتقادی، تفسیرگرایی، زندگی روزمره و غیره دیده میشد. اما همزمان شاهد عرضه مفاهیم تازه برای روایتی تام از ایران بودیم، ازجمله پرویز پیران، سخنران افتتاحیه همایش از «جامعه لحظهای» سخن گفت و کوشید آن را در سخنرانیاش صورتبندی کند. پژوهشگران دیگر از «جامعه دوگانه و نمایشی»، «جامعه نمایشی»، «جامعه پرمخاطره»، «ایران؛ منطق امتناع» سخن گفتند. برخی از این تئوریپردازیهای استعاری و تکمفهومی لزوماً حاوی تحلیلی گستردهتر از جامعه ایران یا متکی بر دادههای دردسترس از آن نبودند.
نکته دیگری که در کنفرانس قابل توجه بود پیکربندی مقطع کنونی به مثابه لحظه تغییر مسیر یا تحول جامعه ایران بود که موجبات تدارک پنلهایی درباره آینده ایران یا تأثیرات جنبش «زن، زندگی، آزادی» سال ۱۴۰۱ بر آن را فراهم کرده بود. به این ترتیب، بخش مستقلی در همایش به تحولات مهم و اثرگذار در ایران پساجنبش یا آینده ایران اختصاص یافت. درمجموع، وارسیِ موانع تئوریپردازی جامعهشناختی در ایران و بازنگری در رشتهها و زیررشتههای علوم اجتماعی اهمیت خاص خود را در همایش داشتند.
بازکاوی مسائل اجتماعی ایران
اما گستردهترین بخش همایش بخشهایی بودند که به بازکاوی مسائل اجتماعی ایران میپرداختند. میتوان گفت که این بازکاوی خود دارای دو وجه است: یکی آن وجهی که در آن به خود مسائل اجتماعی پرداخته میشود و دیگری وجهی که در آن مواجهه جامعهشناسی ایرانی با مسائل اجتماعی وارسی و بازکاوی میشود. در همایش کنکاشها به هر دو وجه پرداخته شده بود. پژوهشهای بسیاری ارائه شدند که میکوشیدند بهمسائل اجتماعی امروز ایران از جمله تغییرات جمعیتی و باروری و مسائل جوانی در ایران و البته سالمندی، کودکی، معلولیتها، مسائل زنان و مسائل جنسیتی از منظر دینی و مذهبی بپردازند. این پژوهشها چنان گسترده بودند که بخشهایی جداگانه به آنها اختصاص یافته بود؛ بخشهایی مانند فقر، محرومیت و حاشیهنشینی، فرهنگ دیجیتال و مطالعات رسانه، وارسی بازنمایی جامعه ایرانی در رسانههای فرهنگی، مسائل توسعه و محیط زیست و چالشهای آن و مسائل دینی در پرتو تغییرات اجتماعی اخیر در ایران.
ازسویدیگر و مرتبط با وجه دوم این بازکاوی میتوان به پژوهشهایی اشاره کرد که میکوشیدند به نقد گفتمانهای حاکم بر پژوهشها یا رویکردها و روشهای پژوهشی در جامعهشناسی بپردازند. اینکه جامعهشناسی ایرانی چگونه با مسائل روستایی مواجه شده یا چگونه دست به صورتبندی مسأله زنان زده است موضوع نقد و بازکاوی پژوهشگران قرار گرفت.
جدا از اینها، حوزهها و گسترههای تازهای در جامعه ایرانی در حال پدیدارشدناند که توجه جامعهشناسان را به خودشان جلب کردهاند. یکی از این حوزهها مسائل مرتبط با هوش مصنوعی است که در این همایش مجموعهای از جستارها رابطه آن را با سلامت یا حافظه جمعی بررسی کردند و همچنین، سهم آن را در زیست شهری یا بازاریابی کنش اقتصادی وارسی کردند.

ویژگیهای همایش ششم
یکی از ویژگیهای متمایز همایش ششم «کنکاشهای مفهومی» گشودگی این کنفرانس به روی سخنرانانی از طیف وسیعتر فکری با رویکردهای مخالف، هم نسبت به مسائل اجتماعی ایران و هم نسبت به خود جامعهشناسی بود. این بخش دوم مناقشهآمیزتر بود: درحالیکه برخی نهاد دانشگاهی علوم اجتماعی را به لحاظ فکری ضعیف، دچار تکرار و بیعلاقه به کار سخت میدانی بهتندی نقد کردند، گروهی دیگر از دستاوردها و مسیر پیشرفت آن دفاع کردند. این تنوع دیدگاهها در میزگرد «موانع نظریهپردازی در ایران» که در آن چند چهره شاخص جامعهشناسی ایران سخن گفتند کاملاً نمایان شد. دراین میزگرد، تقی آزاد ارمکی، استاد دانشگاه تهران، مقصود فراستخواه، استاد مؤسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی و ابراهیم توفیق، مدرس سابق دانشگاه علم و فرهنگ، به گفتگو پرداختند. از این میان، سخنان توفیق که موضوع بیعلاقگی اساتید به جامعه و تحقیق درباره آن و همراهی برخی دانشگاهیان با روند امنیتیسازی دانشگاه و حذف و تنبیه دانشجویان و دانشگاهیان دگراندیش را سخت مورد انتقاد قرار داد، بازتاب زیادی پیدا کرد.
از ویژگیهای دیگر همایش توجه به سهم برابر مردان و زنان پژوهشگر در پنلها بود که بهحضور گستردهتر زنان جامعهشناس در آن انجامید. یکی از امتیازات این همایش اختصاص پنلهای مستقلی به دانشجویان دوره کارشناسی و کارشناسی ارشد بود که طی آنها جستارها و پژوهشهای خود را ارائه کردند. درواقع این کنفرانس، به روال معمول کنفرانسهای علمی درجهان، اهمیت فعالیت علمیِ دانشجویی و ارائه ایدههای نوآورانه دانشجویان جامعهشناسی را به رسمیت شناخت. همچنین، نهادهای علمی دانشجویی در پنلهایی مستقل و در قالب ارائه مقاله و گفتوگوهای انتقادی جایی برای بیان دیدگاهها و مسائلشان پیدا کردند. انجمنهای علمی دانشجویی از دانشگاههای گوناگون کشور این امکان را یافتند که در کنار انجمنهای دیگر به وارسی عملکرد خود بپردازند.
اختصاص میزگردی به جامعهشناسان کوهنورد تحت عنوان «جامعهشناسی در میدانهای غیررسمی»، برای این که تجربهشان را از بحث جامعهشناختی در میانه کوهپیمایی به اشتراک بگذارند، نشان میداد که برگزارکنندگان برای زندگی نادانشگاهی علوم اجتماعی اهمیت قائلاند.
اما مهمتر از همه اینها وسعت کشوری همایش بود. رابطه نابرابر مرکزـ پیرامون، بین تهران (پایتخت) و استانها، در جامعهشناسی ایران همواره به عنوان مانعی سخت وعبورناپذیر در برابر همآمیزی و بهرسمیتشناختن دانش تولیدشده در استانها و شهرستانها شناخته شده است. بخش استانی این همایش از وسعتی قابل توجه برخوردار بود و ده استان بزرگ کشور را دربرمیگرفت و برگزارکنندگان کوشیده بودند در مسیر شکستن این رابطه نابرابر قدم بردارند. ویژگی دیگر همایش حضور تعدادی از جامعهشناسان ایرانی و ایرانشناسان از دیگر نقاط جهان در پنلها و سخنرانان کلیدی اختتامیه همایش بود که درباره تجارب و نظرات خود سخن گفتند.

برخی نکات انتقادی
پیش از برگزاری این همایش و البته همزمان با آن چند انتقاد مهم درباره آن در محافل محققان علوم اجتماعی مطرح شد که اشاره به آنها خالی از لطف نیست. ازجمله این انتقادات بازتاب نیافتن موضوع اخراج گسترده مهاجران افغانستانی از ایران، تحت عنوان مهاجرت غیرقانونی، چند ماه پیش از برگزاری همایش بود. درحالیکه هزاران مهاجر افغانستانی بیتوجه به سابقه و شرایط مهاجرتشان اخراج و به افغانستان بازگردانده شدند، این رویداد، جز دریک مقاله، هیچ بازتابی در همایش پیدا نکرد.
بحث و گفتوگو درباره جنگ دوازده روزه نیز در این همایش جایی نداشت. دبیر علمی همایش در سخنرانی افتتاحیه به این کاستی اشاره کرد و گفت که قالب همایش پیش از جنگ بسته شده بود و ابراز امیدواری کرد که این موضوع در سخنرانیها بازتاب یابد اما این موضوع بدون تدارک میزگردی درباره آن نتوانست بازتاب چندانی در همایش بیابد. هرچند، امنیتیشدن اظهارنظر درباره این جنگ نیز میتواند از علل عدم تدارک میزگرد درباره آن بوده باشد.
سرانجام باید گفت فشردگی سخنرانیها گاه به شتابزدگی نزدیک شد و درواقع با تعدد سخنرانها و طولانیشدن گفتارشان یا هیچ فرصتی برای گفتوگو و پرسشوپاسخ باقی نمیماند یا آن فرصت چنان کوتاه بود که بهرهای نمیرساند.
در پایان باید گفت آنها که با فضای سیاسی ایران و برخورد حکومت با فعالیتهای دانشگاهی و دیوانسالاری حاکم بر نهادهای دانشگاهی و دولتی آشنایند میدانند که صِرف برگزاری چنین همایشی کاری کارستان است. موفقیت چنین همایشی را باید از میزان بازتاب آن در فضای خاکستری میان دانشگاه و جامعه مدنی حدس زد. اگر این همایش توانسته باشد علاوه بر برپایی گفتوگو در دانشگاه، از آن فراتر رفته و به فعالان مدنی ایدههایی برای تحلیل وضعیت ایران وعملکرد مؤثرتر بدهد بیشک بهتمامی در کار خود موفق بوده است و همایش ششم «کنکاشها» را از این لحاظ میتوان همایشی موفق ارزیابی کرد.








